هزاره نسلي از سلسله توركتباران
مسلم است كه مسئله هويت شناسي يك بحث خيلي وسيع وتحقيقات درين حوزه مستلزم آگاهي لازم از علوم انتروپولوژي ، تاريخ شناسي ، جغرافيه شناسي و زبان شناسي بوده و انجام آن به تعمق همه جانبه نياز دارد ويا به عباره ديگر هويت شناسي از ظرفيت محتواي يك مقاله – دو مقاله خارج است و من قصد ندارم با اين مضمون ادعا بكنم كه هويتي را شناسائي و به اثبات برسانم بلكه ميخواهم گوشه يي از واقعيت هاي عيني به ارتباط هويت تاريخي هزاره را ترتيب و تسلسل منطقي داده و آنچه كه در مورد ، وارونه جلوه ميكند ، چهره شناسا و نمايان بدهم .
همان قسميكه در بخش اول اين مقال نيز اشاره گرديد براي تحريف و سردرگم ساختن هويت هزاره ها آنقدر كارهاي بي انصافانه و خائينانه درطول تاريخ صورت گرفته است كه اين قوم را نه تنها از هويت توركي آن جدا ساختند بلكه تا چندي قبل بعضي از مردم هزاره به نسبت شدت استبداد ، مجبور به انكار از هويت قومي خود شده بودند ، قسميكه چنين استبداد را اوزبيگ ها و توركمن ها نيز به گوشت و پوست خود احساس مينمودند .درين مورد پروفيسور عنايت الله شهراني در مقاله خود بنام “ هزاره كيست “ ميگويد « در زمان امير عبدالرحمن خان بسياري مردم هزاره از ترس كشتار و قتل عام ها نام و نسب خود را تغيير دادند و از آنست كه در مركز باميان هنوز مردم به نامهاي ساختگي حيات بسر ميبرند » .
